زندگی چه اتفـــــاق غم انگیــــزی است
وقتــــــی تنهایی ات
سالهــــا از تـــــو بزرگتر باشد
برچسبها:
تکـﺜﯿﺮ ﺗــــــﻮ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺛــــــﺎﻧﯿﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ...
ﯾﻌﻨــــــﯽ ..
ﻗﺸﻨﮕﺘــــــﺮﯾﻦ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﯿــــــﭻ ﻭﻗﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ
ﻧﻤﯽ ﺷــــــﻮﺩ .........
برچسبها:
ﭘﺪﺭ ﻣﺴﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺩﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ
ﮐﻨﺎﺭ ﺍﻧﻬﺎ ﯾﮏ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩ . ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﮐﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ
ﺩﺧﺘﺮ 25 ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﺒﯿﻦ ﭘﺪﺭ ﺩﺭﺧﺖ
ﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ!
ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯾﻪ . ﺑﻌﺪ
ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﮐﺮﺩﻭ ﮔﻔﺖ : ﭘﺪﺭ ﺧﺎﻧﻪ
ﻫﺎﻫﻢ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ !
ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﭼﮑﯿﺪ .
ﺑﻌﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﮐﺮﺩﻭ ﮔﻔﺖ : ﭘﺪﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ
ﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺯﺩ!
ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪﻭ
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﯾﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ
ﺍﻭﺭﺩﻩ ؟؟؟
ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺎﻝ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﺎﺱ! !! ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻦ ﻭﺍﻗﻌﺎ
ﺍﺳﮑﻮﻟﻪ
برچسبها:
برچسبها:
ایـــــــــن روزهـــــــــا دوســـــــــتــــــــ داشتــــــــن
بــــــــه حـــــــراج گذاشــــــــــته شده اســـت
همـــــه بــــه همـــــ ، بـــــی بهــــــــانه
میـــگویـــــــند دوستــــت دارم
برای همـــــــــین اگـــــــر روزی
جـــــــایی
کســــــی
ازصمیم قلـب
گفتـــــــ دوستـــــــــت دارم
لــبــخند می زنیــــــم و می گوییــــــــم.
ممنــــون...
برچسبها:
برچسبها:
احساس است…
مزرعــــه که نیست...
هـــــی شخـــمش میـــــزنی بی وجــــدان!
برچسبها:
بــا تَمــامِ مِـداد رَنـگـے های دُنیــا
به هـَـر زَبــانی کــه بـِدانــے یـا نــَــدانے
خـالــے اَز هَــر تـَشـبیـه وَ اِسـتــعاره وَ ایـــهـام
تَـنهـــا یـــک جـــُـــــمله بـَــرایـت خـواهـَـــم نــِـوشــت
دوسـتَت دارَم خـــاص تــَــریـن مـُـخـاطـَـب خــــاص دُنیـــــا
برچسبها:
خسته گشتم از این همه دلواپسی
خسته گشتم از قصه های بی کسی
خسته گشتم از آوار کاخ رویاهای خویش
خسته گشتم از سردی یخبندان باورهای خویش
خسته گشتم از تلخی تقدیر خویش
خسته گشتم از صدای گریه ها در خلوت درماندگی
مرد م و مردانگی عجب افسانه گشت
مکر و رندانگی در عوض فرزانه گشت
راه و رسم عاشقی در نهایت بیراهه گشت
عاقبت یک شب از پریشانی دل به دریا می زنم
خستگی های خویش را بر سنگ قبرم می نهم..
برچسبها:
فروغی چه زیبا میگفت :
اگر یاد کسی هستیم این هنـر اوست ، نه هنـر ما ...!
چقـدر زیبـاست کسـی را دوسـ♥ــت بـداریـم
نـه برای نیــاز ...
نـه از روی اجبــار ...
و نـه از روی تنهایـی ...
فقـط بـرای اینـکه ارزشـش را دارد ♥
برچسبها:
تاريخ تولدت مهم نيست ، تاريخ تبلورت مهمه
اهل كجا بودنت مهم نيست ، اهل و بجا بودنت مهمه
منطقه زندگيت مهم نيست ، منطق زندگيت مهمه
برچسبها:
در خلوت من نگاه سبزت جاری ست
این قسمت بی تو بودنم اجباری ست
افسوس نمی شود کنارت باشم
بی تو هر ثانیه و لحظه من تکراریست
برچسبها:
♧ ☆ آدمـــا دو دســـتــن:
بــَعـــضــیـآ خیــلــے پــَســـتَن
بــعــضــیــآم انــگــشــت شـَــصــتـَــن!!!! ☆
برچسبها:
چه فرقی می کند مهر باشد
یا آبان و یا آذر ماه...!؟
وقتی تو باشی و پاییز باشد
باران، برگها و ابر باشند
زندگی رنگ دیگری دارد؛
من وپاییز هر دو عاشق توهستیم!
نگاه تو در شعرم پیداست،
فقط صدایم کن...
برچسبها:
وقــتی همه چیز خوبه
.
.
.
میترسم !!!
.
.
.
.
.
.
.
مـن به لنگیدن یکــــ جایِ کار
.
عـــادت کـــرده ام . . .
برچسبها:
ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ!!!!
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺑﻮﺩﻡ ....
ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ :
ﻧﮕﺎﻩ ﺳﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ چی ؟!
ﺩﺳﺖ ﺳﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ چی ... ؟
ﺣﺮﻑ ﺳﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ چی ؟!
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﮔﻔﺘﻨﺖ ؛
ﺳﮑﻮﺕ ﺳﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ چی ؟!
ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺣﺮﻑ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻭ ﺩﺳﺘﺖ ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺍﻭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨه ؛
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺕ ﺑﺨﺎﺭ ﻣﯿﺸه

برچسبها:
خوب دوروز پیش ی غذای افعانی گذاشتم فرداش اومدم دیدم یا علی
چقد بازدید کننده داشته قبل تر هم غذای ایرانی گذاشته بودم ولی
مثل غذای افغانی بازدید کننده نداشته خوب اینم ی عذای افغانی دیگه
با طرز تهیه به زبون افغانی ببینم میترکونید یا نه اسمش هست کباب داشی
در ضمن من یکی از غیور مردان ایرانی هستما فکر بیجا ممننوع
کباب پشت مغز
مواد لازم
۱- گوشت پشت مغز یک کیلو
۲- پودر انجیر یک قاشق خورد
۳- مرچ نمک بقدر لازم
۴- مساله تندوری یک قاشق کلان
۵- روغن یک قاشق
۶- کاغذ چرب کیک پزی
طرز تهیه:
گوشت را به اندازه های مساوی برش کنید.سپس پودر انجیر
روغن و مساله تندوری را باهم مخلوط گوشت رابا مواد مکس
شده اخته و برای مدت یک ساعت بگذارید . سپس نمک علاوه
کرده پتنوس داش را کاغذ گذاشته پارچه های گوشت را میگذاریم
داش با حرارت ۱۵۰ درجه سانتی گریت گرم و گوشت را کباب کنید .
قابل یادآریست داش را تنها از قسمت بالای روشن کنید . و همچنان
پتنوس داش را به طرف طبقه بالای نزدیکتر قرار داده میگذاریم
کباب به آهسته گی بپزد .
همین یکطرف کباب سرخ شد روی دیگر آن دور بدهید بگذارید بپزد !
همین پشت روی کباب سرخ گردد آماده است با چپس وسلاد
سرویس کنید .
برچسبها:
هـمیـشه بـاید کـسی بـاشد ...
کـه معـنی سـه نقـطه هـای انتـهای جملـه هایـت را بفـهمـد ...
بـاید کـسی بـاشد ...
کـه وقتـی صدایـت لرزیـد ، بفـهمـد ...
که اگـر سکـوت کردی ، بـفهـمد ...
کـسی بـاشد ...
کـه اگر بهانـه گیـر شدی بـفهـمد .
کـسی بـاشد ..
بـفهـمد کـه درد داری ...
که زنـدگی درد دارد ...
کـه دلگـیری ...
بـفهـمد کـه دلت بـرای قدم زدن زیر بارون ...
برای بوسـیدنـش ...
برای یـک آغـوش گرم تنگ شـده است ..
برچسبها: